Sunday, March 19, 2006

FPD (ت.ا.ف)


خوب: صفت هر آنچه که سبب ایجاد احساس مثبت در ذهن شود.

بد: صفت هر آنچه که سبب ایجاد احساس منفی در ذهن شود.

عقل: معیار و میزانی برای سنجش و تمیز دادن خوب و بد.

تجربه: نتیجه و علم بدست آمده از اعمال، محفوظ در حافظه انسان.

درک: استنباط و فهم پدیده ها با مدد قوه تعقل و مجموعه ای از تجارب.

حس: اغلب منظور یکی از حواس ذاتی انسانهاست که از آن برای ارتباط با دنیای خارج و درک تعاملات موجود در آن استفاده می کنند.

احساس: ماهیتی غریب که تحلیل آن پیچیده است و درک شهودی آن با کمک عقل و تجربه در افراد مختلف است. معمولا با تعریف یک سری احساسات به عنوان احساسات بنیادی و اصولی برخی دیگر را به صورت ترکیبی از آنها بیان می کنند ولی درین روش ضعف زیادی وجود دارد و به طور قطعی به هیچ عنوان نمی توان حرف زد. (نه لازم نه کافی)

زندگی: زنده ماندن به معنای درک وجود مادی در دنیا!

هدف: عقل با کمک تجربه در طی زمان به برخی احساسات بهای مثبت بیشتری می دهد و در هر برهه زمانی می توان بر این اساس هدف اصلی را دستیابی به احساسات مثبت تر دانست.

ارضا: عقل ارضای مطلق را نفی می کند ولی در حد نسبی می توان رسیدن یا داشتن احساس مثبت را نوعی ارضا نسبی دانست.

- زندگی چندان دلچسب نیست تا هنگامی که به دنبال هدف نیاید. هدف مطلوب غیرمحال و دست نیافتنی است یعنی در عین حال که می توان برای رسیدن به آن تلاش کرد ولی نتوان بدان رسید. ارضای نفسی وجود ندارد هرچه هست ارضای متقابل است. اگر همگان اینگونه فکر کنند ارضا متقابل هم توهم است و ارضایی وجود ندارد جز ...

You’re moon at the high, I came wrong to your sky [thinking]

Yeah! You wanna hate me [sighing]

I know why you wanna hate me [talking seriously]

I wanna you do hate me [shouting]

Cuz you never wanna mate me [screaming]




Thursday, March 16, 2006

آه از دل بی منطق وای از ... 26


آه از دل بی منطق وای از ...

کوچ کردی و رخت بربستی از دلم
روی برتافتی و راه کج کردی از ظلم

حال و روزم همه تنها شد و خسته
ساز و سورم همه خموش گشت و بسته

عشق ما در را خود برگزیدی بر من
پس چرا تهمت ناسازگاری زدی برمن

گرچه ندارم از تو خواستی
هرچه خواهی ده به من کاستی

من ایمان بدو دارم وزو جویم کمک
شاید کز نگاه حق رسدی چشمک

شاد باش و غم راه مده بر دل ای عزیز
حکمتی است بنهفته درین راه پرستیز


Wednesday, March 1, 2006

سنگهای پای لنگ


سنگهای پای لنگ

سنگهای پای لنگ! همه با هم
کجا رفت کسی که کند کمکی
شکوه جایز نیست، ندارد حقی!

چرکها کندو زده بر گلویم
سرم چرخان چشمانم سیاه
زمان گذرد از چشمان بی بخار

خیره به روبرو، منگ منگ، در آن دنیا
فکر در پرواز، روح لرزان، دل غمگین
افسوس که چرا همه با هم

این حق است آن حق است
همه را حقی است حتی مرگ
منطقی که بر گردنت حق دارد

خیالی نیست درد سوزن پزشک
خیالی نیست سر ترکیده از درد
خیالی نیست اشکهای بی اختیار
خیالی نیست سنگهای پای لنگ
و خیالی نیست درد عشق، یارم به سلامت

Sunday, February 12, 2006

آرزوی مرگ


آرزوی مرگ
گرچه سخت است دل کندن زین دیار ........ گرچه جایز نیست کردن خود را فنا
گرچه دلهاست بی غرض بر من وفا ..... گرچه جانهاست هر نفس بر پایم فدا
جای من نیست در این دنیا ای خدا ............... جان من بستان و آزاد ساز مرا

frash!

Monday, January 23, 2006

Voice of the Heart (آوای دل)


Voice of the Heart

به هنگام فراقت زبان کام ببستم، زبان دل را چه کنم
کین به فرمان عقل است و کان به ساز خود رقاص

شکرا در خواب و خیالم همه نقشی است از نگارم
ورنه تا شب اشک ریزان به دنبال جرعه ای شرابم

یک بوسه از لبانت، سرمست باد و هوشیار
نشاید آزرده خاطر، خجالت در میان است

حقا بسان خورشید، زدودن سیاهی
هر دم کنم کاری، رضایت نگارم

چشم دل را نوری است، سوسو زند هی هی
به امید آن سواری کز دور دستها آید


Sunday, January 8, 2006

Birth تولد


Birth تولد
How can I start?
how can I begin?
could I be sf in my des?
Would I b sf in my ft?
how when where...
where's my sc?
where's my k?
where's my ch?
where's my brlnt mn?
I think about d
I think about b
I think about n2b
Do you und me?
Front of me, a mirror, I, see myself, ask q, who r u?, I, close my eyes, see again, what do you see?, nothing, what do you see?, nothing, what do you see?, nothing, imagine, imagine, imagine,... now again what do you see?
[crying] when I was a child 4-5-6 year-old
running in the field,
walking with family,
playing, ...
anybody? no no no al
al in thinking working everything I doing!
cry4home,
hate noon sleeping in the kg,
happy cz of prmsn for no sleep,
happy when see my uncle aunt gm ...,
Black&White Pix,
an inverse tortoise ...
b4 b4 b4 ...
my m mems!
morning cool winter night b4 dawn exactly!
[bb crying crying crying] hitting back [dct]
[bb being extinguish] hitting back [dct]
Think bdly for m [gm]
how's my dghtr? [gm] good [nrs]
what about chd? [nrs] nt imp [gm]
nt imp nt imp nt imp ...

frash!

Tuesday, January 3, 2006

frash quotes


Strengthen your heart and encounter future

Love the others so that the others love you

To live is like programming, whatever you upgrade and debug your program further you can get more success

To live is like a chess match, whatever you think about future moves consciously further you can beat your rival (life's problems) sooner

never give your future to the hands of people who you don't love them!

Liar is who thinks by him/herself that nobody can understand his/her lies! so he/she continues his/her actions ...

Lie is a temporary solution for liar to hide his/her weakness but after a while everything becomes worse than ever...

Everything you wanna do has some opponents and proponents. even you belongs to one of groups!

How can you guess that what will happen in future? it's a very difficult Q!

کسی که همیشه برای هر مشکلی راه حلی دارد، هرگز خشمگین و عصبانی نمی شود

برای هر مشکل راه حلی وجود دارد غیر از مرگ!

مرگ در واقع نتیجه جهالت و ناتوانی از یافتن راه حل است، و بدتر از مرگ شهامتی است که قبل از آن از دست می رود

عقل را در جهت حکمتی که به تو صبر و امید می بخشد به کار گیر

frash!